بکر - به ضم باء (مفرداتنهجالبلاغه)بُکر (به ضم باء و سکون کاف) یکی از مفردات نهج البلاغه، به معنای ابتدای روز، یا بِکر (به کسر باء و سکون کاف) به معنای نو و تازه میباشد که حضرت علی (علیهالسلام) در مورد انسان مبغوض نزد خدای تعالی و انسانی که ابتدای روز کار خود را آغاز میکند، از این واژه استفاده نموده است. ۱ - مفهومشناسیبُکر (به ضم باء و سکون کاف) به معنای اوّل و ابتدای روز آمده است. چنانکه راغب در مفردات آورده است: اصل این کلمه از بُکره (بهضمّ باء) به معنی اوّل روز و کسی که اول روز خارج میشود آمده است؛ چنانکه گفته میشود: «بکر فلان.» بِکر (به کسر باء و سکون کاف) به معنای نو و تازه، آمده است. چنانکه به حیوانی که هنوز نزاییده، بکر گفته میشود. زیرا نزاییدن مرحله اوّل آن است و زاییدن، مرحله دوم! از این جهت به دوشیزه باکره میگویند چون این حالت پیش از ثیّب بودن است. ۲ - کاربردهاامام (صلواتاللهعلیه) درباره انسانِ مبغوض نزد خدای تعالی فرموده است: «بکّر فاستکثر من جمع ماقّل منه خیر ممّا کثر؛ مبادرت به جمع مال کرده جمعی که قلیل آن بهتر از کثیر آن است.» یعنی کسی که در کار خود جدیّت دارد. «بکّر»: یعنی مانند کسی که اول روز کار را شروع کند. بههمین جهت در مورد کار کرد در حکمت ۱۳۱ آمده است: «وَ ابْتَکَرَتْ بِفَجِیعَهٍ؛ صبح میکند با فاجعه و بلا.» «بِکار»: بر وزن کتاب جمع بکر است به معنی شتر جوان، که امام (علیهالسلام) در ملامت اصحابش فرموده است: «کم اداریکم کما تداری البکار العمدة و الثیاب المتداعیة کلمّا حیصت من جانب تهتّکت من آخر؛ چقدر مدارا کنم با شما چنانکه مدارا شود با شتران جوان کوهان خالی و جامههای کهنه که هر وقت از طرفی دوخته شود، از طرفی پاره گردد.» «عَمِدة»: (بفتح عین و کسر میم) شتری است که جوف کوهانش فاسد و خالی شده ولی ظاهرش سالم است. «البکری»: منسوب است به قبییله بکر. ۳ - تعدادکاربرداین واژه به صورتهای مختلف در «نهج البلاغه» آمده است. ۴ - پانویس
۵ - منبعقرشی بنابی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «بُکر»، ص۱۴۹-۱۴۸. ردههای این صفحه : مفردات نهج البلاغه | واژه شناسی واژگان نهج البلاغه
|